روستای زیبای اوره

طبیعت، باغبانی و مردم شناسی روستای اوره از توابع نطنز در دامنه کرکس

روستای زیبای اوره

طبیعت، باغبانی و مردم شناسی روستای اوره از توابع نطنز در دامنه کرکس

آموزش تصویری بهترین روش کود دادن

سوال: 

امیر آقای عزیز سوال پرسیدن: 

سلام روش صحیح کود دادن به سیاه درخت مانند انار و به و گوجه سبز چطور باید باشه؟ 

#پاسخ:

بهترین روش کود دادن به درخت، روش چالکود هست. فرقی هم نمی کنه که درختمون از چه نوعی باشه. روش رایجی که کشاورزان ما دارند، یعنی کود رو پای درخت می پاشن، بدترین روشه. البته از کودندادن بهتره. چون خاک رو تقویت می کنه. اما درخت از این کود خاصیت چندانی رو برداشت نمی کنه. این علف های هرز هستند که کیف می کنن و دعا به جان باغبان عزیز می کنن. البته روش پاشیدن کود روی زمین برای محصولات زراعی خیلی خوبه. موضوع ما در کود دادن به درخت هست نه محصولات زراعی. حالا برای این که یاد بگیرین چطور باید چالکود درست کنین، در ادامه براتون توضیح می دم. قبلا هم وعده آموزشش رو اگه یادتون باشه بهتون داده بودم..  

...


اون هایی که باغ بزرگ و خیلی حرفه ای دارن، توصیه من اینه که از کانال #کود استفاده کنند به جای #چالکود. چالکود برای باغ های کوچیک با درختان محدود و نامنظم خوبه(منبع: سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)..  

در روش #چالکود، ریشه درخت رو مستقیم به منبع غذایی می رسونین. چاله هایی که باید #کود رو داخلش بریزین باید جایی حفر کنین که ریشه های فرعی قرار دارند و چسبیده به تنه درخت و کنار ریشه های کنده ای و اصلی نباید چالکود ایجاد کنین. 

تعداد چالکود ها هم به سن درخت وابسته است. مثلا برای یه درخت ده ساله بستگی به تاج و میزان نیاز و بزرگی درخت، بین دو الی 4 تا چالکود براش کافیه. 

وقتی شما کود را روی زمین بپاشین، هر سال باید بهار و پاییز این کار رو تکرار کنین. اما اگه از روش چالکود استفاده کنین، یک بار چالکود برای دو الی سه سال درخت کافیه. به همین دلیل چالکود از روش های دیگه اقتصادی و بسیار به صرفه تره و در عین حال موثر و مفیدتره..  


شهرداری نطنز هم چند سال پیش از همین روش برای درخت های پارک ها و کنار گذرها استفاده کرد که کار درست و به جا و کارشناسانه ای بود..

در چالکود، عمق چاله بین 30 الی 50 سانت کافیه. فاصله اش از درخت هم ملاک اینه که در منتهی الیه سایه انداز درخت چاله کنده بشه که در بعضی درخت ها یک متر، در بعضی دیگه یک متر و نیم و ... تا ساقه درخت می شه. چالکود رو در مسیر اب ایجاد کنین. خاک هایی که از داخل چاله در آوردین رو مجدد توی چاله نریزین. داخل چاله فقط و فقط کود باشه. از چاله خوب مراقبت کنین تا در سال های بعد هم مجدد برای تغذیه درخت از همین چاله ها استفاده کنین. البته هر چاله تا سه سال جوابگوی نیازهای درخت هست..   


محل چاله ها رو علاوه بر رعایت نکاتی که گفتیم، یعنی حفر در یک سوم انتهایی لبه داخلی سایه انداز درخت، در مسیر آب برنامه ریزی کنین. اگه باغتون منظم نیست و درختانتون هم سنشون هنوز زیاد نیست و امکان جابه جاییشون وجود داره، پیشنهاد می کنم امسال یه تحولی در باغتون ایجاد کنین. زمستون که شد درخت ها رو جا به جا کنین و یه نظمی رو در باغ برقرار کنین تا کارهایی مثل چالکود و ... رو هم بهتر بتونین پیاده کنین. البته بدون ایجاد این نظم نیز #چالکود امکانپذیره..  



حالا داخل این چالکودی که درست کردین چی بریزین؟ جواب اینه که نیاز درخت با توجه به آزمایش خاک معمولا باید تنظیم بشه. اگه باغ بزرگ در سطح هکتار و حرفه ای دارین حتما با توجه به آزمایش خاک تصمیم بگیرین. اما پیشنهاد کلی من برای باغ های معمولی اینه که اگه خودتون دامداری دارین، سه کیلو کود گوسفند یا گاو پوسیده(قبلا توضیح دادم که کدوم کود بهتره. #گوسفند یا #گاو یا #مرغ) + یک الی دو کیلو  برای هر درخت از کود #گرانول ارگانیک کرکس کوه که از تعاونی نطنز می تونین تهیه کنین + نیم کیلو تا یک کیلو #گوگرد کشاورزی برای هر درخت(یعنی به تناسب در چاله ها تقسیم کنین. اگه دو تا چاله برای یک درخت دارین در هر چاله نیم کیلو گوگرد توزیع کنین). در سال های بعدی هم هر چی این چاله نشست می کنه، #کود دامی دوباره روش بریزین و پرش کنین..  

✅ اما  راه بهتر اینه که فقط از کود گرانوله کرکس کود استفاده کنین. با استفاده از کرکس کود دیگر اصلا نیازی به کود های مرغی و دامی فراوری نشده نیست. حتی به گوگرد هم نیازی نیست. ازت، فسفر، پتاس، آهن، گوگرد(بنتومیت با ده درصد گوگرد)، هوموس جنگلی، لینگو سلولز، کود مرغی و دامی یه جا داره. 



در صورتی که قصد شما ایجاد #چالکود برای درخت های داخل باغچه منزلتونه، می تونین این چالکود ها را مقداری عمیق تر حفر کنین و داخلش بعضی از زباله های با قابلیت #کمپوست مثل پوست میوه، استخوان، ریزه های نان (پلاستیک، سوزن و شیشه نه) را داخل این چاله ها بریزین و به کمپوست تبدیل کنین. این نوع چاله ها را متفاوت از چال کود درخت براش برنامه ریزی کنین. در باغ هم می توانید از برگ های پاییزه و خاشاک کف باغ کمپوست تولید کنین که قبلا در کانال درباره اش توضیح داده ام..  



یک ترفندی که شما می تونین به کار بگیرین، اینه که در باغ هایی که درختانش متراکم هست، یک چاله حفر کنین برای استفاده دو درخت، به این صورت که چال کودهاتون رو وسط سایه انداز دو درخت حفر کنین. (مانند تصویر)..  



نکات عمده #چالکود رو براتون توضیح دادم. تنها نکته باقی مونده اینه که زمان اجرای عملیات چال #کود کی هست؟ زمانش از ده پانزده روز دیگه شروع می شه تا آخر زمستان. البته من خودم از همین الان شروع کرده ام به حفر چاله ها. تهیه کود و ترکیب و ... هم مدتی زمان خواهد برد. اما در کل، زمستان بهترین زمان این کاره و شما هم شروع کنید..  توضیحاتی که تقدیمتون کردم، در حقیقت در تغذیه درختان به قانون 4R مشهوره که سعی شد با زبان ساده و تصویری بهتون آموزش بدم: 

۱ -چه نوع کود؟           Right Kind

۲ -چه مقدار؟         Right Amount

۳ – چه موقع؟              Right Time

۴ – چطور؟         Right Aprliation


موفق باشین. 

(منبع: سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)



(پ.ن: مطالبی که زیر کلیدواژه های مقاله با عنوان مطالب پیشنهادی آمده، از سرور بلاگ اسکای هست. چنین مطالب زردی اصلا مورد توصیه ما نیست و جدی نگیریدشون. تبلیغاته. ما مجانی از سرورشون استفاده می کنیم اونا هم تبلیغاتشون رو می زنن، شما هم به خوبی خودتون عفو بفرمایین.)

بادام کوهی برای باغات بدون آب

یکی از گیاهان روستای زیبای اوره که به طور وحشی و خودرو در بیابان ها و کوه های ان می روید، بادام کوهی یا بنه یا نام دیگر آن آلوک است. ریشه این گیاه به صورت عمودی و بیش از شش متر در عمق زمین رشد می کند. نکته جالب توجه این است که اوره های های عزیزی که فرصت و هزینه آبیاری باغات خود را ندارند می توانند هسته بادام کوهی را در باغ خود بکارند و پس از بزرگ شدن این گیاه، پیوند درختان بادام شیرین، زردآلو، الو و ... را روی آن بزنند و سال ها از میوه این درخت بدون این که یک قطره آب به آن بدهند استفاده نمایند. (سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

به خاطر دارم که مرحوم پدرم چند بادام کوهی در دره آسان که منتهی به دره روباه می شود را شناسایی کرده بود که بادام کوهی آن شیرین است. اما متاسفانه الان کسی از محل این درختان مقاوم اطلاع ندارد. اگر مشخص می بود با کاشتن هسته شیرین این نهال ها حتی می شد بدون پیوند هم از بادام کوهی شیرین استفاده نمود. 

با این حال در شهر نائین کوهی به نام «چاه گربه» وجود دارد که بادام کوهی های آن هسته شیرین است و با انتقال آن به منطقه می توان نسبت به ازدیاد این گیاه با ارزش، اقدام نمود. مقاله علمی پژوهشی زیر برای افراد متخصصی که علاقه ویژه به این موضوع دارند را پیشنهاد می کنم. 

https://www.sid.ir/fa/journal/ViewPaper.aspx?id=204640

تصویر پیوند آلو روی بادام کوهی توسط کشاورز راوری 

در شهر خاتم نیز کشاورز دیگری با کاشتن دو هزار اصله نهال بادام کوهی، از این روش برای برداشت محصول و احیاء زمین خود بهره برده است. 


 بادام کوهی در اواخر اسفند و اوایل بهار در نطنز شکوفه می دهد. علاوه بر نطنز در شهرهای مختلفی که اب و هوای کوهستانی و معتدل دارند هم به عمل می اید مانند : مناطق کوهستانی در استان های فارس، خوزستان، سیستان و بلوچستان، یزد، اراک، کردستان، بختیاری، تهران، میانه و لرستان و... و در انواع مختلف خاک رشد می کند.


بادام کوهی به دلیل ریشه بندی عمودی و تاج مدور و قوی آن، این امکان را می دهد که حتی در شرایط نامساعد خاک با کمی رطوبت نیز رشد کند و حیات داشته باشد. این درخت سالانه میوه ی فراوان تولید می کند که به دلیل نامساعد بودن شرایط رطوبت خاک برای رویش بذر، فقط تعداد محدودی می توانند خود به خود برویند.

بادام کوهی به دلیل تلخ بودن برگ و دانه، بوسیله ی گوسفندان خورده نمی شود و از مقاومت بالایی برخوردار است، ضمن اینکه ارزش دارویی بالایی دارد. علاوه بر این جهت حفاظت از خاک و تنظیم آب های سطحی و جنگل کاری در مناطق خشک، یکی از بهترین گونه های تشکیل دهنده ی جامعه درختی زاگرس محسوب می  شود. اما به دلیل عدم برنامه ریزی صحیح و آینده نگری اصولی از یک سو و بهره برداری بی رویه از سوی دیگر، مورد تخریب شدید قرار گرفته است.


روش های احیای جنگل های بادام کوهی

– کاشت بذر در گلدان های پلاستیکی و انتقال نهال به زمین اصلی

– کاشت مستقیم بذر در زمین اصلی

مزایای بذر کاری نسبت به نهال کاری

۱- صرفه  جویی در هزینه؛ هزینه تهیه نهال، حمل آن به محل، هزینه های کارگری جهت کندن چاله و هزینه آبیاری بسیار بیشتر از تهیه بذر و کاشت آن می باشد.

۲- صرفه جویی در وقت؛ کاشت بذر خیلی سریع تر از کاشت نهال است.

۳- مقاومت بیشتر در برابر خشکی؛ نهال ها به آبیاری تابستانه در چند نوبت نیازمندند در حالی که بذرهای درختان مقاوم احتیاجی به آبیاری ندارند.

۴- نتیجه بهتر؛ به دلیل خو گرفتن بذر با محیط.

پس از تهیه بذر بایستی آن را تیمار کرد بدین معنی که بذر را مهیا سبز کردن نمود، جوانه را بیدار و پوسته را آماده شکافتن نمود. پس از انتخاب بذر مناسب ابتدا پوسته سبز روی بادام کوهی را جدا کرده و آن را به مدت ۲۴ الی ۴۸ ساعت در آب قرار می دهیم.

بذر بادام کوهی نیاز به یک دوره سرما جهت جوانه زنی است. در طبیعت با گذراندن یک دوره سرما در فصول پاییز و زمستان نیاز سرمادهی بذرها تأمین می شود و بنابراین در بهار سال بعد قادر به جوانه زنی می باشند.

بذرها قبل از کاشته شدن حتما باید به وسیله ی سم های قارچ کش ضدعفونی شوند. از سم های متداول، بنومیل می باشد که میزان استفاده از آن به نسبت دو در هزار است.

بهتر است کشت بذر بادام کوهی در اواخر پاییز انجام گردد. اما در استان های گرم تر مثل فارس، اواخر مهر ماه تا اواسط آبان زمان مناسب جهت کشت بذر می باشد.

کاشت بذر به دو روش کاشت بذر در گلدان های پلاستیکی و کاشت در طبیعت انجام می گیرد که به تفکیک در زیر شرح داده می شود.

کاشت بذر در گلدان های پلاستیکی

در این روش ۲/۳ گلدا ن را با خاک مرطوب (میزان رطوبت طوری باشد که خاک به هم نچسبد) پر می کنیم. تعداد ۳ الی ۴ عدد بذر را در گلدان قرار داده و حدود ۳ الی ۴ سانتی متر (۳ الی ۴ برابر قطر بذر) روی آن را با خاک می پوشانیم. گلدان ها را باید روی زمین سفت یا بستر موزاییک قرار داد یا در گلخانه نگهداری کرد. سپس گلدان را به گونه ای کم و با اسپری آبیاری می کنیم که فقط سطح خاک را مرطوب نگه دارد و آبیاری غرقابی نشود، تا زمانی که بذر جوانه بزند. پس از جوانه زدن میزان آبیاری بیشتر و دفعات آبیاری کمتر می شود (دو بار در هفته). نهال های روییده شده را می توان بعد از یک یا دو سال به زمین اصلی انتقال داد.


کاشت در طبیعت

کاشت بذر بادام کوهی در طبیعت باید پس از اولین بارندگی در پاییز و زمانی که زمین مرطوب است انجام شود. در غیر اینصورت باید بذر کاشته شده آبیاری شود. احیا و غنی سازی جنگل های بادام کوهی از طریق کشت مستقیم بذر زمانی موفقیت آمیز خواهد بود که کشت بذر در پناه درختان مادری صورت پذیرد. توفیق کشت مستقیم بذر در مناطقی حاصل می گردد که نزولات آسمانی از پراکنش مناسبی برخوردار باشد.(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)


پس از انتخاب مکان مناسب جهت کشت بذر گودالی به عمق ۸ الی ۱۰ سانتی متر حفر می کنیم و سپس ۳ الی ۴ بذر را در گودال قرار داده و روی آن را با ۴ سانتی متر خاک می پوشانیم. بقیه ی فضای گودال خالی باقی می ماند و به عنوان مکانی برای جمع شدن آب باران و همچنین سایه اندازی بر روی بذر استفاده می شود. همچنین بادام کوهی را می توان در شکاف سنگ ها نیز قرار داد و مقداری خاک بر روی آن ریخت. با کاشت بذر در پناه بوته و سنگ ها نیاز به آبیاری نیست و بذر پس از اولین بارش باران بصورت طبیعی آبیاری می شود. بهتر است بذر در جاهایی کشت شود که قرق شده باشد تا از چرای دام در امان بماند.

قلعه وشاق

در تاریخچه ساخت قلعه وشاق ماجرایی به این شرح نقل می شود که در عصر صفویان حاکم نطنز که از سوی شاه عباس منصوب شده بود، شخصی بود به نام امیر بیک. بنای تاریخی گنبد باز نیز از آثار معماری این حاکم مقتدر بوده است. پس از مرگ امیر بیک ، بین دو تن از فرزندان او ، بر سر جانشینی پدر نزاع در می گیرد. در این میان برادری که اقتدار بیشتری داشته حکومت را از آن خود می کند و برادر دیگر موسوم به شاه علی وشاق رسم یاغیگری را پیشه می سازد. وی به دامنه های کرکس می گریزد و قلعه ای را در یکی از صعب العبورترین قله های نزدیک به روستای اوره بنا می کند. این قله نزد روستائیان به قلبه شاه مشهور است که تغییر یافته همان قلعه شاه یا قلعه وشاق است. سازندگان این قلعه برای تهیه مصالح، از مسیری در جهت مخالف روستای اوره ، عبور و مرور و با روستای عباس آباد ارتباط برقرار می کرده اند. آنان سال های طولانی برای تامین نیازمندی های خود ، به روستاهای اطراف از جمله روستای اوره ، حمله کرده و به غارت اموال مردم می پرداخته اند. این تاریخچه نمی تواند نسبت به ابتدای ساخت قلعه وشاق صحت داشته باشد کما این که در مقاله دیگری در سایت روستای زیبای اوره تاریخچه تفصیلی آن را ذکر کرده ایم. بلکه تنها می تواند استفاده های بعدی از قلعه وشاق را در دوره های بعدی تاریخی را نمایان سازد. 

موقعیت قلعه وشاق طوری است که دسترسی به بنای اصلی قلعه به سادگی میسر نیست. براساس شواهد و اسناد موجود، قلعه وشاق و بناهای پائین قلعه که به دره ای موسوم به روباه ختم می شود، در سده هشتم هجری از جمله اماکن معمور و مسکون بوده است .(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

حمدالله مستوفی[1] درباره این قلعه نوشته است: وشاق، قلعه ای است در ولایت نطنز و ... چون وشاق بر آنجا حاکم شد به قلعه وشاق معروف گشت .

در زمانی که این قلعه مسکونی بوده همه گونه لوازم زندگی در آنجا فراهم بوده چنان که تا سه دهه گذشته آثار و علائم برخی از آنها مانند آسیاب بادی باقی مانده بود. راه دسترسی به این قلعه که در راس صخره ای کله قندی بنا شده است مقدور نبوده و ظاهراً با استفاده از طناب یا زنجیرهایی که به میخ های ضخیم فولادی متصل بوده و بر سینه کش صخره کوبیده شده بود، به این قلعه رفت و آمد می کرده اند.

برخی نیز می گویند برای رسیدن به بنای اصلی قلعه راهروی مخفی و تونلی وجود داشته که به مرور بسته و گم شده است.

برخی از آثار قلعه مزبور برای کوهنوردان قابل مشاهده است. گرچه دیوارهای آن به کلی تخریب شده اما أثر پی های قلعه و نیز برخی از مصالحی که در دامنه قله مزبور و کوه های اطراف پراکنده شده ، هنوز باقی مانده است. در دره قله قلعه وشاق به سمت روستای اوره در نزدیکی محله شاهوا، تا چند سال پیش محلی وجود داشت به نام چاله قابله که متاسفانه به دلیل حفاری های معادن سنگ موجود، از بین رفته است. در چاله قابله چشمه هایی کم آب وجود داشت که قافله شاه وشاق در عبور و مرور خود از آن بهره می جستند. به همین دلیل این محل را چاله قابله (گودال آب قافله) می نامیدند. چاله قابله پیش از تخریب، محل اطراق فصلی و شبانه گله های روستای اوره بود.



[1] . نزهه القلوب ، حمد الله مستوفی ، مقاله سوم ، ص 77.


با تشکر از ریاست محترم فدراسیون کوهنوردی نطنز جناب آقای فرخشاد که تصاویر نابی را از قله قلعه وشاق در اختیار ما قرار دادند و تعدادی از آن را به شما عزیزان تقدیم می کنیم: 




 








نقل قول از جناب آقای فرخشاد: 

من سال ۶۵ به قله قلعه وشاق صعود داشتم تمام این کاشی ه‍ا سالم بود . کف آب انبارها سالم بود (در صعودهای اخیر دیگر خبری از آن کاشی های سالم نیست و متاسفانه) افرادی برای یافتن گنج همه را ویران کرده اند. (سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

.....

پ. ن: کاش عزیزان میراث فرهنگی نطنز توجه بیشتری به این آثار باستانی می کردند. در دورانی که گردشگری یکی از مهمترین منابع درآمد شهرهای مختلف  است این همه بی توجهی شگفت انگیز است. از همه شگفت انگیزتر معادنی است که در پای همین کوه مشغول فعالیتند. 


نظر شما چیست؟ 


برای اطلاعات بیشتر درباره قلعه وشاق، این مقاله را نیز بخوانید: قلعه وشاق، شکوه سلجوقیان در روستای اوره



(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

امام زادگان چهار بزرگوار


امام زادگان چهار بزرگوار: بقعه این امام زادگان که چهار تن می باشند ، در مرکز روستای اوره واقع شده است. اهالی اوره معمولا وصیت می کنند تا بعد از مرگ در جوار همین امام زادگان دفن شوند بدان امید که از نسیم رحمت الهی بهره مند گردند. این امام زاده خود تاریخچه مفصلی دارد که شرح مبسوطی بر چگونگی شهادت امامزادگان چهار بزرگوار است و خواندن آن خالی از لطف نیست. این تذکره بر پوست آهو نگاشته شده است و در محل امامزاده نگهداری می شود. متن تذکره مزبور به شرح زیر است(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir):

در بیان کیفیت احوال سراسر ملال احمد بن عبدالله بن امام محمد باقر و شاهزاده محمود، برادر با جان برابر آن شهریار کامکار و قره عین نامدار دوحه باغ احمدی و غنچه گلستان حیدری ، سروهای بوستان فاطمه زهرا و شاخه های نهال شمشاد خدیجه کبری علیه الصلوه و علیه السلام است موافق بر رشحات عالی حضرات متوالیان کرام و مستوفیان عظام و خدام ذوی العزه و الاحترام اعلی الله مقامهم که سر رشته مضبوطه آن سلسله علیه عالیه را بیرون نوشته اند به جهت اجناح شیعیان و دوستداران چنان است که در کتاب الفی شهره ذکر فرموده اند که بعد از شهادت یافتن فخر الله العابدین سید الساجدین و الراکعین ستم دیده دشت نینوا ، یعقوب آل طه ، مسموم به سم جفا ،  جناب امام زین العابدین ، یوسف بن حجاج علیه اللعنه و العذاب ، اولاد ابوتراب را در هر ولایتی که بودند ، منافقین راه منزل و ماوی ایشان را به آن سگ هاویه عرض می نمودند ؛ آن کلب کبیر در شهادت اولاد آن شاه خبیر و کبیر سعی های بلیغ می نمود و دقیقه ای از فکر شهادت آن بزرگواران نمی آسود تا آن نوجوانان باغ فتوت و نونهالان گلستان رسالت را به شهد شهادت فایز می گردانید.

و حجه بن زکریا روایت نمده است در منتخب خود که هشت هزار نفر سادات علوی که همگی عظیم الشان و جلیل القدر و البنیان بودند از نسل فاطمه بانوی حوریان جنان را آن ملعون بعضی را با خنجر و شمشیر و جمعی را با مضراب و زوبین و تیر و برخی را به زهر هلاهل به قتل رسانید و در آن زمان آن دو برادر نامدار و شهریاران کامکار از جور زمانه غدار و تعدی و ناسازگاری چرخ بیم دار یعنی سلطان احمد و سلطان محمود فرزندان شاهزاده عبدالله بن سرور باطن و ظاهر ، پیشوای مومن و کافر ، هادی پنجم جناب امام محمد باقر علیه السلام در شهر بغداد در خانه گشتاسب بن فرخ بن اسفندیار بن هرمز بن خسرو بن امیر یزدجرد شهریار خوفیانه به مثل گنج در ویرانه پنهان بودند و از ترس و بیم و سطوت آن شیطان رجیم لیل و نهار را هراسان و در کار خود پریشان در آن خانه به مثل زندانیان به سر می بردند و آن ملعون مردود شب و روز در تجسس و تفحص آن برگزیدگان رب ودود می بود تا روزی وزیران بی بنیاد به عرض آن بدتر از نمرود و شداد رسانیدند که : "ای شهریار امروز در عوالم امکان سلطنتی و هم در عالم ، خاتم سلطنت در انگشت است و حجت خلافت در مشت است؛ ولایت باطن را مجتمع با امارت ظاهر آورده ای و از کنه جوهر عبودیت ، سلطنتت باهر و نیز چون جنان باشد ، چرااولاد فاطمه در امان باشند؟ "

آن ملعون دلش از بغض ابوتراب چون سفینه غرق در خون ناب ، رنگش متغیر گردید و موهای نحس منحوسش به مثل سوزن از پیراهن سرکشیده و منادی ها را امر نمود که در همه ولایات منادی کنند که هر کس یک نفر از آل ابوتراب به خدمت وی باشتاب حاضر نماید یک بدره زر جایزه به آن کس بدهد.

چون منادی این ندا در داد ، گشتاسب تازه مسلمان از این منادی دلش به درد آمد که مبادا چرخ زنگاری حیله بازد و شعبده باز فلک فتنه انگیز و آن شهریاران در شهر بغداد به شهادت برسند ، از برای آن شاهزادگان تدارکی کامل دیده ، ایشان را خوفیانه در نیمه شب غایبانه از باره بغداد سرازیر نمود. ایشان را به سمت عراق بی تفاوت به نفاق روانه نمود.

آن دو برادر طی منزل می نمودند و از راه غیر متعارف ، جبل ها و بیابان ها را کمیت پیادگی می دوانیدند تا آن که وارد شهر قزوین بی قرین گردیند و چند یومی در خانه عبدالخالق بن عبدالعظیم بن عبد الحی که یکی از نواده های دختر زاده ابی ذر غفاری می بود و در شهر قزوین متوطن بود و از جمله محبان یک رنگ و جان نثاران بی درنگ خانواده ابوتراب می بود ، فرود آمدند تا بعد از مدت های مدید و عهد های به غایت بعید ، سینان قزوینی که مشهور بودند به بدبینی ، از کیفیت احوال ایشان از کما کان اطلاع یافتند واز راه بغض و عداوت کمر قتل آن دو نونهال بوستان فتوت و دوحه های باغ رسالت را بر میان جان محکم استوار نمودند.

عبد الخالق (میزبان) پی بر مطلب برده ، تدارکی که فراخور شان و احوال ایشان می بود ، مهیا نموده ، ایشان را از شهر قزوین کفر قرین بیرون نموده و ایشان را دلالت به راه فارس نمود و وداع نموده  به خانه خویش مراجعت نمود.

آن دو شهریار نامدار و قوت دل احمد مختار ، میوه بوستان حیدر کرار از قزوین بیرون آمده ، از راه غیر متعارف روانه مملکت نخع گردیدند ، چون روز شد ، جاسوس آن بدبختان مخلد در آتش نیران ، مطلع از رفتن آن نازنینان گردیده ، این خبر را به سمع آن ملعونان به زمان چاپلوسی رسانید . هشت نفر کافر مطلق داوطلب در کشتن امام زادگان بر حق گردیدند و خودسازی نموده و در همان روز به مثل اجل معلق از عقب شاهزادگان از قزوین بیرون آمده روانه مملکت نخع گردیدند و در کنار شهر ساوج آن ملاعینان به آن دو جگر گوشگان جناب فاطمه زهرا علیها سلام رسیدند و در کنار شهر ساوج فیما بین آن هشت نفر فرقه کفر با آن دو نور چشم فاتح خیبر تلاقی فریقین رخ نمود و آن دو بزرگوار در آن گیرودار از جور و ظلم آن دو شقی النفاس زخم بسیار و صدمه بسیار به بدن ایشان رسیده بود. و اما آن هشت نفر خوارجی را به رسم امانت به خدمت مالک روانه بئس المصیر نموده بودند.

لکن از کثرت زخم و شدت درد و بسیاری خون که از بدن شریفشان آمده بود ، ضعف بر آن نونهالان چمن مصطفوی و غنچه های بوستان مرتضوی غالب شده بود و جهان در چشم آن بینوایان تیره و تاریک گردیده بود ، به آن احوال و با آن ضعف و نقاهت بی زاد و راحله تشنه و گرسنه با پاهای پر آبله ، خود را نزدیک شهر نخع رسانیدند و در نزدیکی شهر نخع در قلعه اسنجران منزل فرمودند و عبدالرضا که بزرگ و ریش سفید آن قلعه می بود ، ایشان را به خانه خود برده متوجه احوال ایشان و اصلاح زخم های بدن اطهر آن شهریاران گردید و از نام و نسب و احوال زخم و صدمه بدن ایشان جویا گردید ، ایشان عبد الرضا را از نسب خویش با خبر نمودند و کیفیت احوالات خود را من اوله الی آخر به آن پاک دین مکشوف داشتند و مدت مدید در آن قلعه به طریق خوفیانه به سر می بردند تا زخم های بدن اطهر ایشان اندک اندک روی به بهبود نمود.

احوال ایشان اندکی بهتر شد از آن قلعه حرکت نموده از راه جبلستان از خوف و بیم آن ملاعین روانه چهل حصاران فین گردیدند و در فیما بین شهر نخع و قصبه طیبه فین جمعی از جماعت سنان که مستحفظ آن الکه می بودند و در اصل ساکن بلده دامغان می بودند به آن دو سرو بوستان احمدی و نهال گلستان محمدی و دوحه باغ حیدری چهره گردیدند و از فراست و قراین ایشان را شناختند که آن دو بزرگوار از آل فاطمه و دودمان ابوتراب می باشند ، سر راه را به ایشان تنگ گرفته و به ایشان در آویختند و مجادله و محاربه ایشان تا سه روز به طول انجامید ، آن مظلومان در آن سه روز صایم بودند و آب و نان نتوانستند به جهت فوت افطار خود تحصیل نموده باشند ؛ در آن سه روز آب و نان به وجود ایشان نرسید و در آن مجادله زحم بسیار از شمشیر و زوبین و تیر و خنجر به جای زخم های سابق در بدن اطهرشان قرار گرفته بود.

شب چهاردهم در رسید و در هنگام غروب روز سیم دست از دعوا کشیده در گوشه آن بیابان غریب و بی کس و بی یار و بی مونس ، بی آب و نان با آن زخم های گران قرار گرفتند و آن بدبختان در نزدیکی ایشان منزل نموده به لهو و لعب و خوردن خمر مشغول گردیدند. ایشان به لهو و لعب و آنان به گریه و زاری بی توشه در تعب بودند . چون آن شب دیجور به نصف رسید ، از ترس و بیم با هول عظیم دل به حی قدیم بسته ، از آن مکان رسته ، خود را به قلعه جلال الدین در چهل حصاران فین رسانیدند.

رفیع نساج که در آن نصف شب از خانه خود به جهت نماز شب و عبادت حضرت رب در آمده ، روانه مسجد می بود از حکمت های بالغه ربانی و فرمان حضرت واجب الوجود در نهانی ، به خدمت آن دو شهریار رسید و از کیفیت احوال ایشان جویا گردید. آن بزرگواران احوال خویشتن و سرگذشت خود را به جهت رفیع نساج من اوله الی آخر از کما کان مطلع ساختند . آه سرد از نهاد آن پاک دین و جانباز راه یقین برآمد و ایشان را به خانه خود برده ، منزل نیکویی به جهت ایشان مهیا نموده ، آن شهریاران را در خانه خود ، حسب الامر ایشان پنهان نگاه داشت و متوجه اصلاح زخم بدن اطهر آن دو بی کس پرداخت و جراحی ماهر که از زمره مسلم می بود به جهت آن شاهزادگان حاضر نمود و به معالجه زخم بدن آن بزرگواران سعی بلیغ می نمود و روزها به کسب نساجی مشغول بود و اجرت شغل خویشتن را یوما فی یوم خرج دوا و غذای ایشان می نمود و هر روزه اخلاصش زیاده می گردید .

تا آن که بدیعه نامی که هفتاد سال متجاوز از عمر منحوسش گذشته بود و در اصل مردم خطه ورامین می بود و در آن قلعه به سر می برد و شوهر او متوفی شده بود ، کیفیت احوال را فهمید ، چون اطمینان به هم رسانید ، خوفیانه در نامه به خطه ورامین به اقوام خویش احوالات شاهزادگان را مفصل قلمی نمود و به قاصدی ، فرزند خویش عبدالرحمن نامی را برگزید و وی را روانه خطه ورامین در نزد برادرهای خویش روانه نمود.

چون نامه به آن ملاعینان که از خدا بی خبر و از هول روز محشر باشکان نبود ، رسید ، لشکری از خود شقی النفس تر فراهم آورده با تدارک بسیار و زر بی شمار برداشته و روانه چهل حصاران فین گردیدند و در کنار قلعه جلال الدین فرود آمدند و آن دو بزرگوار را طلب نمودند. رفیع نساج از ترس بزرگ آن قلعه و آن که مبادا اهل و عیال مسلمانان به اسیری رفته و جماعت متوطنین آن قلعه به قتل برسند ، در نیمه شب خوفیانه آن آقایان را از قلعه جلال الدین بلدی به اتفاق ایشان روانه نمود.

از راه غیر متعارف ایشان روانه الکه نطنز رود گردیدند و بر سر کریوه صاین رسیدند که راه دو قسمت می شد ، یکی به قصبه نطنز رود می رفت و دیگری در دامنه کرکس که کوهی است بسیار بزرگ و آب و علف و گل های گوناگون و درنده بسیار در آن کوه به هم می رسند.

ایشان به یکدیگر رسیدند و در همان دقیقه آن ملاعینان دور شاهزادگان را احاطه نمودند؛ آن شیربچگان حیدری به آن ملاعینان نبرد می نمودند و به راه کرکس افتادند تا در دامنه کرکس به آبادی رسیدند و آن آبادی را قلعه ای به نظر سنجیدند . چون به حوالی آن آبادی رسیدند ، مغرب شد ، دست از جدال کشیدند و آن دو بزرگوار در گوشه ای آرام گرفتند و آن ملاعینان در خلف باره آن قلعه فرود آمدند. بزرگ آن قلعه چون آن لشکر را به نظر در آورد بسیار هول برداشته بر باره قلعه بر آمد و از ایشان تفتیش نمود که این لشکر کیستند و در این راه غیر متعارف از برای چیستند.

یکی از آن شقی النفاس در جواب آن شخص زبان به تکلم گشود و کیفیت را من اوله الی آخر به جهت صاحب آن قلعه و آبادی حکایت نمود . چون پاسی از شب گذشت آن مرد دین دار با تبعه خویش از قلعه خود بیرون آمده به منزل شاهزادگان شتافت و آن گوهران شب چراغ را در آن تاریکی شب دریافت. ایشان را به عجز و الحاح تمام برداشته داخل قلعه خویش نمود و خدمت شایسته به جهت ایشان به عمل آورد و در آن شب ساکنان آن آبادی را طلب نموده ، آن حکایت را در میان آورد. همگی اهل آن قلعه از کهین و مهین با رئیس خود هم عهد گردیدند که تا آدم آخر ایشان به شهد شهادت فایز نگردند و خون خود را به محبت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام نریزند ، ایشان را به دست خصم ندهند.

چون صبح شد آن ملاعینان از پی برگزیدگان حضرت سبحان جستجو نمودند و آنچه در آن حوالی تفحص نمودند کسی را نیافتند.

خاطر ایشان جمع شد که آن دو بزرگوار در آن قلعه می باشند. رسولی در نزد ایشان روانه نمودند و طلب آن دو بزرگوار نمودند و ساکنین آن قلعه آباد امتناع می نمودند تا بالاخره فی ما بین ایشان به نزاع و جدال پیوست و همه روزه ساکنین آن قلعه از در خود بیرون می آمدند و در کنار آن آبادی ، با آن جماعت صفوف جدال را می آراستند تا مدت یک ماه شمس و هفت روز آن مجادله به طول انجامید و بر اهل و سکنه آن آبادی بسیار ضیق گردید و به جهت گذران معیشت و هیزم و غیره و در آن دمت بسیاری از طرفین در کنار آن قلعه کشته شده بودند . چون شاهزادگان کار را چنان دیدند و زخم های بدن خود را به اصلاح سنجیدند ، تن مبارک را به زیور اسلحه حرب آراستند و آن دو برادر در آن روز پای از قلعه بیرون نهادند و با آن لشکر مجادله می فرمودند تا مدت شش یوم هر روزه فی ما بین ایشان فریقین رخ می نمود و از جماعت کفار بسیار کشته می شدند و زخم بی شمار بر بالای زخم های آن بزرگواران که اصلاح یافته بود ، رسیده بود ؛ چنان که از صدمه تیر به مثل قنفذ سر بر آورده بودند و زخم شمشیر بر بدن ایشان بیرون از حساب بود و از آن لشکر کفار قلیلی باقی مانده بود. مجموع ایشان طعمه شمشیر آبدار گردیده بودند و همه رزوه از خطه ورامین لشکر بامداد آن ملاعینان پی در پی می رسید و قوت ایشان زیاد می شد تا این که در روز پانزدهم رجب المرجب در کنار آن قلعه آن دو بزرگوار از پای در آمدند و از ضرب نیزه و خنجر و شمشیر و صدمه خدنگ تیر ، جان به جان آفرین تسلیم نمودند و داعی حق را لبیک اجابت مقرون گشته به شهد شهادت فایز گردیدند.

متوطنین آن قلعه بدن های شریف آن دو برادر را در کنار قلعه مدفون نمودند و باز با آن جماعت به حرب مشغول گشتند تا آن قلعه را محاصره نمودند؛ زنان ایشان در فوق باره آن قلعه بر آمده با سنگ فلاخن با جماعت جهاد می نمودند و مردان ایشان در مابین گرم محاربه بودند تا بالاخره قوم بی خرد آن قلعه را مسخر نمودند و به حیطه تصرف در آوردند و مردان ایشان را از زیر تیغ گذرانیدند و به قتل رسانیدند و زنان حامله ایشان را شکم دریدند و اطفال ایشان را در مهد سر بریدند. همگی را با اره جفا سر از پیکر جدا نمودند و برخی از زنان و مردان ایشان را اسیر نموده با مال بسیار روانه خطه ورامین گردانیدند و آن قلعه در آن روز مسمی گشت به "اره" و از کثرت استعمال ، حال آن قلع را "اوره" می نامند، که در دامنه کرس در فوق قصبه نطنز رود واقع است و آن قلیل محبان که بنده بودند به دفعات آن قلعه را مجدد آباد نمودند و حال آن مکان را اوره می نامند.(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

این بود شرح حال دو نفر از این بزرگواران که در این امام زاده مدفون می باشند.

اما شرح حال دو نفر دیگر آن ها به نام های شاهزاده اسماعیل و شاهزاده ابوالقاسم فرزندان اسحاق بن امام موسای کاظم علیهم السلام :

بعد از شهادت یافتن جناب امام رضا علیه السلام حکم بر قتال ابوتراب نموده و به حکم آن سگ هاویه دوازده نفر سادات صحیح النسب علوی را در آبادی ها و بیابان ها گوسفندسان سربریدند ، در نتیجه شاهزاده اسماعیل و شاهزاده ابوالقاسم فرزندان اسحاق بن موسی الکاظم علیه السلام از مدینه عنبر شمیم روانه طوس گردیدند که طلب خون برادر و قصاص آن حضرت را نموده باشند .

چون در بلده همدان در کنار الوند نزول اجلال فرمودند: محمد جعفر ، والی آن حدود آن بزرگواران را به رسم ضیافت طلبید و آن دو شاهزاده را به زهر هلاهل مسموم نمود و آن بینوایان روز به روز ، درددل بر ایشان مستولی می شد چنان چه دو روز یا سه روز در غش بودند تا آن که وارد چهل حصاران فین گردیدند و چون هوا در آن آبادی بسیار گرم بود ، به جهت تغییرات آب و هوا روانه سرحدات سردسیر گردیند و چند روزی در قصبه نطنز رود در خانه معین الدین نساج به سر بردند و آزار ایشان دقیقه به دقیقه مشدد می شد.

به جهت طواف مرقد شاهزادگان (احمد و محمود)، آن دو برادر خویشتن را به قریه اره موسوم به اوره رسانیدند و در آن بقعه شریف معتکف گردیدند تا هر دو برادر متوفی شدند و حسب الوصیت ایشان ، ساکنین آن آباده ، نعش شریف ایشان را حنوط نموده در پهلوی آن دو بزرگواران در آن بقعه شریف دفن نمودند تا زمان خلافت متوکل عباسی علیه اللعنه و العذاب که حکم بر خرابی بقاع آل فاطمه علیهم السلام نمود ، آن بقعه را نیز خراب نمودند و بعد از آن که آن سگ به درک رفت ، دیگر کسی آن بقعه را عمارت ننمود.

پس گروه مسلمین و جمهور مومنین و سایر متوطنین آن حدود بدانند که چهار نفر از ذریه طیبه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها در قریه اوره از قرای نطنز رود فی ما بین محال لنجر و محال علیا در لب رودخانه در وسط اوره مدفون می باشند و آن مکان شریف صاحب کرامت است . 


(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir)

قله کرکس

قله کرکس:

کرکس کوهستان پهناوری است در غرب نطنز که بلندترین قله آن به ارتفاع 3895 متر است. میانگین بارندگی سالانه منطقه کرکس 300 میلیمتر است. از کوهستان کرکس رودهایی چند که اغلب فصلی است، سرچشمه می گیرد. هر چند این رودها فصلی است ، اما با توجه به شرایط جغرافیایی منطقه ، در برخی از قسمت های آن مناظر بدیعی را ایجاد می نمایند. همین امر کوهنوردان بسیاری را از داخل و خارج از کشور جذب می نماید. ناآگاهی از مسیر صعود به قله کرکس و نیز شرایط آب و هوایی آن گاه خطرات مرگ باری را حتی برای برخی از کوهنوردان برجسته از فدراسیون کوهنوردی ایران ایجاد نموده است و برخی جان خود را در این راه از دست داده اند. بنا بر این گاه که جوانان پرشور سودای فتح این قله را در سر می پرورانند ، خود را در دام خطری بزرگ می اندازند که البته اگر این صعود را با آگاهی از شرایط و برنامه ریزی مناسبی انجام دهند ، بسیار برایشان مطلوب ، دل پذیر و خاطره انگیز خواهد بود. به طور کلی از چهار مسیر به قله کرکس می توان صعود کرد که برای شما شرح می دهیم:

1-مسیر جنوبی(کشه): این مسیر از طرق رود که در فاصله 25 کیلومتری نطنز است، شروع می شود. طرق رود نیز در جاده نطنز- اصفهان قرار دارد و تا کشه که آخرین آبادی در مسیر است 5 کیلومتر فاصله دارد. برای صعود به قله کرکس از این مسیر ، از کشه به طرف چشمه اصفهانی ها که در مجاورت مرغداری است می رویم و بعد از چشمه در راه مالرو به طرف شمال رفته، تا به چشمه لیاسّن برسیم که تا اینجا شیب راه خفته است. از مشخصات این چشمه درختان گردو است. از اینجا به بعد شیب تند می شود. در مسیر باید از کنار آبشار بگذریم. با پشت سر گذاشتن آبشار، پناهگاه نمایان می شود. این پناهگاه از نوع پیش ساخته است که در سال 64 به همت کوهنوردان استان اصفهان و هیئت کوهنوردی در ارتفاع 3000 متری برقرار شده است و تنها پناهگاه موجود در منطقه کرکس است. بعد از پناهگاه که چشمه ای روبروی آن دائمأ جریان دارد، راه مالرو با شیبی تند در کنار شن اسکی ادامه می یابد تا به آسمان گدار می رسد. و قله نمایان می شود. راه بازگشت از شن اسکی است. متوسط زمان صعود از این مسیر 5 ساعت است.

2-مسیر شرقی(طامه): این مسیر از نطنز شروع می شود که برای صعود از این مسیر ، باید از جنب هتل سرابان به روستای طامه در غرب نطنز برویم. این جاده حدود 4 کیلومتر است. سپس از طامه به طرف باغ هایی که در غرب دهی به نام دراش هستند، می رویم. در اینجا دو دره واقع است یکی پاپول که در امتداد باغ های ده قرار دارد و در انتهای آن آبشار زیبایی وجود دارد، و دره دیگر به نام پاکدار که در جنوب باغ ها است و مسیر اصلی صعود، از این دره شروع می شود که باید تا گردنه آن برویم و سپس از کمرکش کوه به طرف غرب حرکت کنیم. مشخصه صحیح بودن این مسیر تک درخت سپیدار بلندی است که از کنار آن می گذریم و سپس با گذشتن از دره ای فرعی به دره ای طولانی می رسیم که به قله منتهی می شود. این مسیر بسیار زیبا است. آب تا یک ساعت مانده به قله در آن جریان دارد و به همین دلیل آبشارهای متعددی در مسیر دیده می شود. لازم به ذکر است که آب های دره های دیگر نیز به این دره می پیوندند که این نیز صحیح بودن مسیر را نشان می دهد. قسمت های آخر این دره سنگی می شود که باید این سنگ ها را دور زد تا به قله رسید. زمان طی شده در این مسیر 6 الی 7 ساعت است.

3-مسیرشمال شرقی(اوره): کوهنوردانی که از اقصی نقاط ایران می خواهند از این مسیر به قله صعود نمایند ، پس از خروج از نطنز به میدانی که تابلوی روستای اوره را دارد، می رسند که بایستی به سمت کاشان مسیر را ادامه دهند تا به جاده ویژه ای که تابلوی امام زاده سلطان گورآباد را دارد برسند. این جاده از بالای روستا اوره می گذرد. تا ده اوره حدود 5 کیلومتر است و کوهنوردان با خودروهای خود می توانند تا امامزاده سلطان گورآباد بروند. به طوری کلی برای صعود به کرکس از مسیر اوره، از پایین امامزاده سلطان گورآباد ، ادامه می دهیم. دره اصلی را که همواره جریان آب بیشتری دارد ، و ممکن است در برخی از فصول سال بدون آب باشد، ادامه می دهیم. پس از ورود به دره در حدود 30 دقیقه بعد، از کنار آبشار گذشته و در انتها به یک شیب تند شنی می رسیم که به قله منتهی می شود. این مسیر یکی از مسیرهای بسیار زیبای صعود به کرکس می باشد و مدت صعود حدود 6 ساعت به طول می انجامد.

4- مسیر شمال غربی(بیدهند): برای رسیدن به بیدهند بعد از طی 18 کیلومتر از جاده نطنز-کاشان(جاده قدیم) به پل هنجن می رسیم. از این پل جاده فرعی دو قسمت می شود که یکی به ابیانه منتهی می شود و جاده دیگر پس از گذشتن از روستای هنجن-چیمه-ولوجرد به دو راهی بیدهند-فریزهند می رسد که جاده سمت چپ به بیدهند منتهی می شود. این جاده تا روستای چیمه آسفالت است. در بیدهند امامزاده ای واقع است که برای اقامت شبانه در آن می توان برنامه ریزی کرد. سپس از روستا به طرف جنوب می رویم، تا به آخر بیشه ده بیدهند برسیم. راه صعود از این محل شروع می شود که با طی کردن راه مالرو در کنار آب، به دو راهی می رسیم که در کنار آغل سنگی ساخته شده است و با ادامه دره سمت چپ و راه مالرو به طرف جنوب و تا سرچشمه آب پیش می رویم و سپس با صعود از دامنه شرقی دره به طرف جنوب شرقی ادامه مسیر می دهیم، تا به صخره بر می خوریم که نباید با آن درگیر شد و باید از کنار آن و باز هم به طرف جنوب شرقی حرکت نمائیم تا به قله برسیم(زمان 5 الی 6 ساعت)(سایت روستای زیبای اوره www.ooreh.ir).


برای آشنایی با سایر قله ها و ارتفاعات روستای زیبای اوره اینجا کلیک کنید